۱۳۸۶ بهمن ۸, دوشنبه

زندگی نامه

[ویرایش] آغاز زندگی و جوانی
رضا در ۲۴ حوت ۱۲۵۶ (ربیع‌الاول ۱۲۹۵ هجری قمری) در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش عباسعلی، سرهنگ فوج سوادکوه، و مادرش زهرا (نوش‌آفرین) که جزو مهاجرین از قفقاز بود. پس از مرگ پدرش در چهل روزگی وی، با مادرش برای پیوستن به دایی خود به تهران آمد. در این سفر رضای نوزاد به شدت بیمار شد و حتی برای یک شب اورا مرده پنداشتند.[۲] و در محله سنگلج در فقر و تهیدستی زندگی کردند
[ویرایش] بریگاد قزاق
رضاشاه پهلوی


دربار
محمدرضا پهلوی
تاج‌الملوک


نخست‌وزیران رضاشاه
محمدعلی فروغی
حسن مستوفی
مهدیقلی هدایت
محمود جم
احمد متین دفتری
علی منصور


چهره های مهم
احمدشاه
فرمانفرما
مشیرالدوله پیرنیا
مستوفی‌الممالک
صمصام‌السلطنه
سپهدار تنکابنی
سپهدار رشتی
قوام‌السلطنه
وثوق‌الدوله
سیدحسن مدرس
ارشدالدوله
سالارالدوله
شعاع السلطنه
نصرت الدوله
حسن تقی‌زاده
احمد کسروی
عضدالملک
مشیرالدوله
محمد خیابانی
علی اکبر دهخدا
محمدتقی بهار
ایرج میرزا
فرخی یزدی
میرزاده عشقی
داور
تیمورتاش
تقی ارانی
رکن الدین مختاری
شيخ خزعل
یپرم‌خان
یحیی دولت‌آبادی
اسماعیل امیرخیزی
جعفر خان سردار بهادر
میرزا کوچک‌خان جنگلی
حیدرخان عمواوغلی
محمدتقی خان پسیان
سلیمان‌میرزا اسکندری
مستشارالدوله
موتمن‌الملک
محمد مصدق
عبد الحسین هژیر
فضل‌الله زاهدی
سیدضیاءالدین طباطبائی


احزاب و گروهها
اجتماعيون عامیون
اعتداليون
عامیون
کمیته مجازات
حزب دموکرات
کمیته زرگنده
دیویزیون قزاق
گروه ۵۳ نفر
حزب کمونیست ایران


وقایع مهم
قاجار
قرارداد دارسی
جنبش مشروطه
جنبش جنگل
انقلاب ۱۹۱۷ روسیه
قرارداد ۱۹۱۹
ایران در جنگ جهانی اول
کودتای ۱۲۹۹
مجلس مؤسسان
انحلال سلسه قاجار
قانون اساسی مشروطه
قرارداد ۱۹۳۳
صنعت نفت ایران
ایران در جنگ جهانی دوم



در سن ۱۲ سالگی توسط ابوالحسن خان سرتیپ (صمصام) از بستگان خود وارد فوج سوادکوه (از ابواجمعی علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم) و تابین (سرباز) شد. سال ۱۳۱۳ هجری قمری پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار فوج سوادکوه برای حفاظت از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده می‌شود. وی در دوران خدمت در قزاقخانه به سرعت رشد کرد و در سال ۱۳۱۸ هجری قمری، به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیل‌باشی گروهان شصت تیر منصوب شد.گروهان شصت‌تیری که رضاشاه آینده به فرماندهی آن رسید نخستین گروهان شصت‌تیرانداز در ایران بود که در حصر تبریز نیز در دورهٔ استبداد کوچک همراه بود. در این دوره رضا شاه به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسل های ماکسیم آن زمان، به رضا ماکسیم معروف شد.

بعد از فتح تهران در سال ۱۳۲۴ هجری قمری به همراه گروه محافظین عین‌الدوله که تبعید می‌شد، به فریمان اعزام شد. رضاخان نزد عین‌الدوله تقرب یافت و به آموختن خواندن و نوشتن ‌پرداخت.

در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام ‌شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.


[ویرایش] گیلان
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی به گیلان اعزام شد.


[ویرایش] کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
در نتیجه مذاکرات و هماهنگی‌های به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان، در روز سوم حوت(اسفند)، کودتای ۱۲۹۹ صورت گرفت و قوای قزاق وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از رجال، سرشناسان و روحانیون بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح‌آباد ‌گریختند و فتح‌الله خان سپهدار رشتی (نخست‌وزیر) به سفارت انگلیس در تهران پناهنده شد.


[ویرایش] نظر برخی از تاریخ‌نویسان (مانند سیروس غنی و همایون کاتوزیان)
گفته می‌‌شد دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. از دید برخی از تاریخ‌نویسان [2] [3]، اکنون با باز شدن اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه انگلستان مشخص گردیده است که دولت انگلستان (مانند لرد کرزن، وزیر امور خارجه) کاملاً از برنامه‌ریزی برای کودتا بی‌خبر بوده است. البته برخی از ماموران انگلیسی در ایران، مانند آرون‌ساید و نرمن (سفیر وقت انگلیس در ایران)، چند روز قبل از کودتا از آن خبر داشته‌اند.


[ویرایش] نمونه‌ای از روایت تاریخ‌نویسان دیگر (مانند عبدالله شهبازی)
پس از خروج نیروهای روسیه از ایران دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. برای اجرای این طرح ژنرال ادموند آیرونساید (فرمانده قوای انگلیسی در ایران)، اردشیر جی (رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران و روزنامه نگار زرتشتی)، رضاخان فرمانده آتریاد تهران و سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد مذاکراتی در روستای آق بابا نزدیک قزوین انجام دادند. در کودتای ۱۲۹۹ و حوادث بعد ی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بر یتانیا در ا یران، که از سال ۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالد ین شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره می‌‌شد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داشت و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد. البته در کودتا سرلشگر سِر ادموند آ یرونساید (بعدها: بارون آ یرونساید ا ول)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ا یران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت. ولی با ید توجه نمود که ا ین نقش محدود بود. آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ا یران بود. او از ۴ ا کتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهارماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشو یک‌ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ا یران نداشت و بنابرا ین نقش او در کودتا نمی‌تواند همسنگ و حتی قابل مقا یسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ا یران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ا یران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آ یرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ا یران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجر ی دستورات وز یر جنگ وقت بر یتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها همین چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفا کرد.


[ویرایش] نخست‌وزیری
سرانجام رضاخان با صدور فرمان احمدشاه به فرماندهی دیویزیون قزاق و وزارت جنگ و سیدضیاءالدین طباطبایی به نخست‌وزیری منصوب شدند. کابینه سید ضیاء (معروف به کابینه صدروزه) بزودی ساقط شد و سردار سپه از احمدشاه فرمان نخست‌وزیری گرفت.


[ویرایش] پادشاهی
پس از خروج احمدشاه عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس ‌جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد.

بالاخره نمایندگان مجلس پنجم‌ شورای‌ ملی‌ با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت‌ موقت‌ "در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای ‌رضاخان پهلوی"‌ سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس‌ موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران‌ به‌ "اعلیحضرت‌ رضا پهلوی" واگذار شد. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.

«در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.

از منظر بین‌المللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس می‌کوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطه‌جویی‌های خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.

رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگامه‌ها آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.»[4]

رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادی‌هائی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمی‌کرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را با قرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هائی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد.

همچنین با نگاه به گذشتهٔ او و داراییهای خاندان پهلوی پس از درگذشتش از تهمت زراندوزی به دور نیست .او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهیش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش کرد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به ‌نام او ثبت شده بود.[نیاز به ذکر منبع]

اما همانطور که پیش‌تر گفته شد، او در عین حال در راستای برنامهٔ گسترده‌ای که برای سامان اداری و اقتصادی کشور در سر داشت، برای نوسازی ساخت فرسوده جامعه ایران کارهای فروانی کرد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:


یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران.
فرستادن دانشجویان ایرانی به خارج جهت تحصیل.
پایه‌گذاری بانک ملی ایران.
کشیدن راه‌آهن سراسری ایران.
جاده‌سازی در سراسر کشور،واز مهم‌ترین ودشوارترین را می توان جاده چالوس وفیروز کوه را نام برد .
لغو کاپیتولاسیون.
کشف حجاب.
تأسیس رادیو و خبرگزاری پارس.
تأسیس دانشگاه تهران.
گسترش صنایع مادر.
تأسیس فرهنگستان ایران.
جایگزین کردن تقویم خورشیدی جلالی بجای تقویم هجری قمری به‌عنوان تقویم رسمی ایران.
از بین بردن کامل یاغیان منطقه‌ای و قبیله‌ای که هرکدام خود را «خان» میخواندند و مانع انسجام ملی و پیشرفت ایران می‌شدند (کسانی همین یک خدمت رضاشاه را مهم‌ترین و دشوارترین چالش دوران او برمیشمرند).
نجات خوزستان از چنگ شیخ خزئل که در غیر اینصورت به احتمال زیاد امروز خوزستان برای خود کشوری جدا و نفت خیز مانند کویت بود که با دسیسیه‌های «پتروپولیتیک» پدید آمده بود و شیخ خزئل «امیر» آن کشور می‌شد.

[ویرایش] شهریور ۲۰

در روز سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و نیروهای بریتانیا از جنوب به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار از استعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او شاهپورمحمدرضا پهلوی موافقت کردند.


[ویرایش] تبعید و مرگ
رضاشاه در سال ۱۹۴۱ میلادی به خواست نیروهای بریتانیا و تحت نظر آنان از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هند بردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در آفریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت. [۳] روز ۴ مرداد ۱۳۲۳ در همان شهر چشم از جهان فروبست. پیکر او را به مصر بردند و در آن‌جا به امانت گذاشتند تا در اردیبهشت ۱۳۲۹ با تشریفات رسمی به حضرت عبدالعظیم منتقل شد و در آرامگاه ویژه او دفن شد. درآستانه انقلاب سال ۵۷ پیکر وی بار دیگر به همراه پیکر پسرش علی‌رضا پهلوی به مسجدالرفاعی مصر منتقل شد. اندکی پس از پیروزی انقلاب، مقبره رضاشاه به کلی ویران شد.


[ویرایش] میراث او
محمدقلی مجد تاریخ نویس، بر اساس اسناد دولتی آمریکا[نیاز به ذکر منبع] مدعی است که رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت (۱۹۴۱) حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حسابهای بانکی‌اش در لندن ‏و نیویورک و تورنتو ذخیره پولی داشته است.(مسعود بهنود: اين سه زن، ص.۳۶۸- ۳۶۹).مسعود بهنود: کشته شدگان بر سر قدرت، ص. ۵۳۵ - ۵۵۸) بنابر ادعای وی، این رقم به غیر از معادل ۵۰ میلیون دلاری است که ‏در بانک ملی تهران و حدود ۷۰۰۰ روستای ششدانگ و کارخانه‌هایی است که وی ‏در ایران داشته است.[۴][۵]

بنا به ادعای مسعود کاظم زاده واکنشها نسبت به ادعاهای محمدقلی مجد در برخی از محافل دانشگاهی آمریکا و به خصوص بریتانیا فوق‌العاده خصمانه بود. آن طور که کاظم زاده میگوید تعدادی از تاریخ‌نویسان بریتانیایی و آمریکایی به ویژه افرادی همچون استفانی کرونین، پاتریک کلاوسون، ونسا مارتین، و مایکل زرینسکی در نقدهایی بر کارهای ایشان، کار وی را حکومتی و غیر قابل استناد خواندند.

هیچ نظری موجود نیست: