منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین است که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایران ساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خط میخی بابلی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوق بشر» در جهان شناخته میشود[۱][۲][۳]، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بوده است.[ویرایش] تاریخچه
[ویرایش] اکتشاف
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسی در بابل در میانرودان (بینالنهرین)، هرمز رسام، باستان شناس آسوری-بریتانیایی، یک استوانهٔ سفالین کوچک یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری میشود.
از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
تاکنون یکبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بریتانیا این لوح استوانهای را به درخواست دولت ایران به تهران قرض دادند، که مخالفت دولت بریتانیا با این اقدام سبب بروز تنش میان مسئولان دولتی و موزه بریتانیا شده بود[نیاز به ذکر منبع].
[ویرایش] ساخت منشور
کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک که کهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.
به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالین نگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
[ویرایش] جایگاه
شاشی تارور، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد، در کنار بدل منشور حقوق بشر کوروش
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود[۲] و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیاز به ذکر منبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود[۴].
[ویرایش] خلاصه و برگردان
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح بابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی به انجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههای اصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگردانده است. پس از آن، کوروش میگوید که چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاههای بابل بودند به میهنشان برگردانده است. در این نوشته اشارهی مستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شده است که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده است[۵][۶][۷][۸].
برگردان بخشی از متن این منشور چنین است[۵][۹][۸]:
خط ۲۰: من کوروشام، پادشاه جهان، پادشاه بزرگ، شاه توانمند و برحق، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارسوی (جهان).
خط ۲۱: پسر کمبوجیه، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نوهی کوروش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نبیرهی چیشپیش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان،
خط ۲۲: از دودمانی که همیشه پادشاه بودند؛ (من کسی هستم) که مردوک و نبو (خدایان بابل) فرمانرواییاش را گرامی میدارند، و با خرسندی قلبی پادشاهیاش را خواستارند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم،
خط ۲۳: در میان شادی و پایکوبی در کاخ شاهی (بابل) به تخت نشستم. مردوک، خدای بزرگ، اراده کرد که قلب من شرسار از عشق برای بابل باشد، و من هر روز او (مردوک) را نیایش کردم.
خط ۲۴: ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم ترس و رنج بر مردم کشور سومر و اکد وارد آید.
خط ۲۵: من برای برقراری صلح در بابل و (سایر) شهرهای مقدس این کشور سخت کوشیدم. در مورد اهالی بابل که او (نبونید) آنها را به بیگاری گماشته بود، این (بیگاری) ارادهی خدایان و درخور مردم نبود.
خط ۲۶: من به اضطراب آنان پایان دادم و آنها را از بیگاری رهانیدم. مردوک، خدای بزرگ، از کردار (نیک) من خشنود شد،
خط ۲۷: و برکت و مهربانیاش را به من ارزانی داشت، هم به من که او را میستایم، هم به کمبوجیه که فرزند من است، هم به همه سپاهیان من
خط ۲۸: ما همگی در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم،
خط ۲۹: همه شاهان جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، و شاهان چادرنشین سرزمینهای باختری، همه
[ویرایش] اکتشاف
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسی در بابل در میانرودان (بینالنهرین)، هرمز رسام، باستان شناس آسوری-بریتانیایی، یک استوانهٔ سفالین کوچک یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری میشود.
از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
تاکنون یکبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بریتانیا این لوح استوانهای را به درخواست دولت ایران به تهران قرض دادند، که مخالفت دولت بریتانیا با این اقدام سبب بروز تنش میان مسئولان دولتی و موزه بریتانیا شده بود[نیاز به ذکر منبع].
[ویرایش] ساخت منشور
کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک که کهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.
به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالین نگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
[ویرایش] جایگاه
شاشی تارور، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد، در کنار بدل منشور حقوق بشر کوروش
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود[۲] و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیاز به ذکر منبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود[۴].
[ویرایش] خلاصه و برگردان
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح بابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی به انجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههای اصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگردانده است. پس از آن، کوروش میگوید که چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاههای بابل بودند به میهنشان برگردانده است. در این نوشته اشارهی مستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شده است که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده است[۵][۶][۷][۸].
برگردان بخشی از متن این منشور چنین است[۵][۹][۸]:
خط ۲۰: من کوروشام، پادشاه جهان، پادشاه بزرگ، شاه توانمند و برحق، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارسوی (جهان).
خط ۲۱: پسر کمبوجیه، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نوهی کوروش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نبیرهی چیشپیش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان،
خط ۲۲: از دودمانی که همیشه پادشاه بودند؛ (من کسی هستم) که مردوک و نبو (خدایان بابل) فرمانرواییاش را گرامی میدارند، و با خرسندی قلبی پادشاهیاش را خواستارند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم،
خط ۲۳: در میان شادی و پایکوبی در کاخ شاهی (بابل) به تخت نشستم. مردوک، خدای بزرگ، اراده کرد که قلب من شرسار از عشق برای بابل باشد، و من هر روز او (مردوک) را نیایش کردم.
خط ۲۴: ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم ترس و رنج بر مردم کشور سومر و اکد وارد آید.
خط ۲۵: من برای برقراری صلح در بابل و (سایر) شهرهای مقدس این کشور سخت کوشیدم. در مورد اهالی بابل که او (نبونید) آنها را به بیگاری گماشته بود، این (بیگاری) ارادهی خدایان و درخور مردم نبود.
خط ۲۶: من به اضطراب آنان پایان دادم و آنها را از بیگاری رهانیدم. مردوک، خدای بزرگ، از کردار (نیک) من خشنود شد،
خط ۲۷: و برکت و مهربانیاش را به من ارزانی داشت، هم به من که او را میستایم، هم به کمبوجیه که فرزند من است، هم به همه سپاهیان من
خط ۲۸: ما همگی در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم،
خط ۲۹: همه شاهان جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، و شاهان چادرنشین سرزمینهای باختری، همه
خط ۳۰: خراج سنگین برای من آوردند و در بابل بر پای من بوسه زدند
خط ۳۱: از نینوا، آشور و شوش، اکد، اشنونا، زَمبان، مهتورنا و دِیر تا منطقه گوتیان و شهرهای مقدس آن سوی دجله، آنچه که ویران شده بود را از نو ساختم و نیایشگاههایی را که برای سالها ویران مانده بودند بازسازی کردم،
خط ۳۲: و پیکرههای خدایانی را (که در بابل جمع شده بود) به نیایشگاههای خود بازگرداندم. من (همچنین) تمام ساکنین پیشین این شهرها را گردآوردم و به سرزمینهای خود بازگرداندم.
خط ۳۳: همچنین به دستور مردوک، خدای بزرگ، پیکرهی خدایان سومر و اکد را که نبونید با خشمگین ساختن خدای خدایان به بابل آورده بود، به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم
خط ۳۴: باشد که این خدایان هر روز از بِل و نبو (نام ۲ خدا) بخواهند که
خط ۳۵) برای زندگانی بلند و ازدیاد برکت من دعا کنند. باشد که (این خدایان) به خدای من، مردوک، بگویند: «کوروش، پادشاهی که تو را گرامی میدارد، و پسرش کمبوجیه (را از یاد مبر).
خط ۳۶: مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند، و من صلح و آرامش را در این سرزمین برقرار ساختم»
خط ۳۱: از نینوا، آشور و شوش، اکد، اشنونا، زَمبان، مهتورنا و دِیر تا منطقه گوتیان و شهرهای مقدس آن سوی دجله، آنچه که ویران شده بود را از نو ساختم و نیایشگاههایی را که برای سالها ویران مانده بودند بازسازی کردم،
خط ۳۲: و پیکرههای خدایانی را (که در بابل جمع شده بود) به نیایشگاههای خود بازگرداندم. من (همچنین) تمام ساکنین پیشین این شهرها را گردآوردم و به سرزمینهای خود بازگرداندم.
خط ۳۳: همچنین به دستور مردوک، خدای بزرگ، پیکرهی خدایان سومر و اکد را که نبونید با خشمگین ساختن خدای خدایان به بابل آورده بود، به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم
خط ۳۴: باشد که این خدایان هر روز از بِل و نبو (نام ۲ خدا) بخواهند که
خط ۳۵) برای زندگانی بلند و ازدیاد برکت من دعا کنند. باشد که (این خدایان) به خدای من، مردوک، بگویند: «کوروش، پادشاهی که تو را گرامی میدارد، و پسرش کمبوجیه (را از یاد مبر).
خط ۳۶: مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند، و من صلح و آرامش را در این سرزمین برقرار ساختم»
به هنگام کاوشها در بابِل (۱۸۷۹-۱۸۸۲)، باستانشناس کلدانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک (۲۵ سانتیمتر)، به شکل بشکه یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. این استوانه که اکنون در موزهٔ بریتانیا نگهداری میشود، خبری از خط مشی کوروش بزرگ در بارهٔ اسرا میدهد: «من (کوروش) تمامی ساکنین پیشین آنها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداندم». استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح دادهاست. این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، میتواند از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده، برتر باشد. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجهاست، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میآید. با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود میکند. کوروش بزرگ به سال ۵۳۹ پیش از میلاد وارد شهر بابِل شد، و پس از زمستان، در اولین روز بهار رسماً تاجگذاری نمود: بیشمار سپاهانم به صلح در بابل گام برداشتند. روا نداشتم کسی وحشت را بر سرزمین سومر و اکد که من دوست دارم فرا آرد. نیازمندیهای بابل، تمامی پرستشگاههای آنان را پیش دیده داشتم و در بهبود زندگی همگان کوشیدم. شهروندان بابِل....... همه یوغهای ننگین بردگی را از مردمان بابل برداشتم. خانههای ویران شان را آباد کردم. به تیره بختیهایشان پایان دادم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر